-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 فروردینماه سال 1394 02:46
سال رو تموم می کنم با یه پستی که توش از هر دری سخنی به میون میاد ... نه اینکه بگم آخرین پست سالهای گذشته بدرد بخور از آب در اومده بوده ... همچین ادعایی ندارم اما این یکی رو قول نمیدم بپسندین ... راستش دیگه حس و حال گذشته رو ندارم ... از همین الان از کسانی که همیشه به وبلاگم اومدن و از وبم بازدید کردن تشکر میکنم و عذر...
-
گوزن حیوونیه که شاخ های زیبایی داره و پاهای بسیار زشتی ...
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 10:17
گوزن حیوونیه که شاخ های زیبایی داره و پاهای بسیار زشتی ... اما اون چیزی که باعث می شه که این حیوون بی زبون مورد شکار ما آدما قرار بگیره همون شاخ هایی هستن که زیباش کردن ( ظاهراً گوزن به اون می نازه ) و اون چیزی که باعث می شه که گوزن بتونه خودشو از دام ما آدما نجات بده پاهای زشتشن ... حالا این حکایت یه سری از دوستا و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1393 20:12
نمیدونم تا حالا کودکی را که برای اولین بار میخنده دیدید یا نه، یا وقتی بچهای برای اولین بار شروع به راه افتادن میکنه، یا زمانی که میتونه یه چیزی رو ببوسه و یا وقتی دست زدن رو یاد میگیره، تا حالا بچهای رو دیدید که برای اولین بار به حرف زدن افتاده و بابا و مامان میگه... فکر میکنم تمام این اولین بارها به قدری...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1393 11:30
همه چیزهای از دست رفته یک روز برمیگردند... اما درست وقتی که یاد میگیریم چطور بدون انها زندگی کنیم..... ژوزه ساراماگو/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1392 14:31
دارم فکر میکنم که شاید دیگر نتوانم به تو لبخند بزنم. شاید دیگر نتوانم صمیمانه با تو برخورد کنم یا حتا مثل قبل با تو حرف بزنم . چه فکر غم انگیزی! دارم فکر میکنم که در این سال ها زیادی توی ذوقم زده ای و هیچ اعتراضی نکرده ام .دارم به ان فکر میکنم که چند بار با اشتیاق حرفی را گفته ام یا برایت نوشته ام و انتظار یک جواب...
-
مهم رسیدنه
دوشنبه 9 دیماه سال 1392 17:20
سلام شب یلدا فال گرفتی عایا؟ منم گرفتم تا چند وقت پیش اصلا به فال حافظ اعتقادی نداشتم تا اینکه برنامه فال شب یلدا اونم با حسو حال قشنگ و پر انرژی دوست گلم. کارش درسته فال ما رم گرفت و در جواب نیت ما گفت:: دهنت سرویس میشه ولی میشه ولی خیلی سرویس میشه ولی آخرش میشه دیگه.... :! ببین خو همون شدنه مهمه دیگه تو دبستان یه...
-
حقیقت
دوشنبه 25 آذرماه سال 1392 12:49
- حقیقت اش اینست که فکر می کنم سعی ام را کرده ام. یعنی هر کاری که می شد کرده ام که زنده نگه دارم این حس را. حس کمیاب عاشق بودن را، حتا اگر معشوقی در آغوش یا در کنار نباشد. اما نمی گذارند انگار. نمی گذارد این زمانه، این ماشینِ آدم خوارِ بی رحم روزمرگی و مصرف-گراییِ سیری ناپذیر زندگی شهری. همه ی اینها مدام دارند روحم را...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 07:55
دردنامه صریح و تند و بی پروا میگویم تلخی زبانم را به حقیقتش ببخشید اهل مصلحت گویی و فریب دادن و تعریف و تایید و تمجید و تشویق بیهوده نیستم برای یک بار هم که شده میخواهم تمام فراموش کاری ها و این نیر بگذردها را دور بیاندازم و در مقابل این درد جانکاه مردانه بایستم و صاف و پوست کنده به عامل و مقصر اصلیش بگویم که : هر چه...
-
پ.ب.م.پ...
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 16:03
من آینده رو تاریک نمی بینم ولی اطرافم از تاریکی پر شده مثل یه زندان که هروز دیواراش بلند تر میشه به خودم که نگاه میکنم می بینم که منزوی تر از همیشه ام گوشه گیر تر و از آدمها فراری تر و پیر تر و بی حوصله تر مثل کسی که میترسه وسط تاریکی راه بره پس به خودش میگه میشینم،میخوابم ولی در تاریکی راه نمیرم و این سخته چون همیشه...
-
من و حس مالکیت !
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1392 00:51
سلام : داشتم به حس مالکیت در خودم فکر میکردم ! اینکه چقدر خیلی چیزها یا خیلی افراد را دوست دارم ولی در کنار این قصه به این واقعیت هم میرسم که این اشیا و افراد را دوست دارم چون - مال من - هستند یا به نوعی مربوط به من میشوند خانواده ی من - فامیل من - دوستان من - آشنایان من - اموال من و .... تا برسیم به خدای من - عشق من...
-
بانوی من
شنبه 26 مردادماه سال 1392 12:55
همسفر و همگامی چون "تو" داشتن ؛ نعمتی است که طولانی ترین راه ها را هم ، به حد اعجاب انگیزی کوتاه می کند . . . پس تو ای فرشته ی من ! به خاطر منی که تا نفس های آخر به حضورت محتاجم ؛ این طور نگران خوب و بد هر پیچ این راه هزارتو نباش . . . این سخن را بارها شنیده ایم که برای یک صعود دشوار به اورست ، گروهی بزرگ...
-
حد
شنبه 26 مردادماه سال 1392 12:36
حد زندگی ام را محاسبه کردم ؛ آرامشم به بی نهایت می رسد ؛ وقتی من به "تو" میل می کنم . . .
-
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 01:57
روزها فکر من اینست و همه شبسخنـم که چــرا غافــل از احـوال دل خویشـتنـــم از کجــــا آمـده ام آمدنــم بــهـر چــه بــود بــه کجــا میروم آخـر ننـــمائــی وطنــــم خنک آن روز که پــرواز کنــم تا بـر دوسـت بامیــــد سـر کویـش پـــر و بـــالی بـــزنـم من به خود نامدم اینجا کهبه خـود باز روم آنـــکـه آورد مـــــرا...
-
حرف هایی برای نگفتن
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 10:47
حرفهایی است برای گفتن که اگر گوشی نبود نمیگوییم و حرفهایی است برای نگفتن حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند حرفهای شگفت,زیبا و اهورایی همین هایند و سرمایه ماورایی هرکس به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد حرفهای بیتاب و طاقت فرسا که همچون زبانه های بیقرار آتشند و کلماتش, هریک، انفجاری را به بند کشیده...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 10:57
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 19:53
خط خطی بعد از مدتها دارم مینویسم ... و یه کامنت از یه دوست قدیمی باعث شد بنویسم دوباره... نمیدونم چرا قبل از اینها نمیخواستم چیزی بگم ! شاید چون حرفی نداشتم برای گفتن به جز دوری از تاتر و هراس از دست دادن و گم کردن همه ی خواسته ها و ارزوها تو این دنیای بزرگ ... حالا انگار تازه فهمیدم همه چیز به سادگی به دست نمیاد ....
-
تنهائی...
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 15:27
تا حالا فکر کردین کی تنهائیت و می خواهد؟ کی خود خودتو می خواهد؟ همه ما آدم ها یه نمود ظاهری از افکار و اعقایدمون داریم یه نمود درونی . و همه اطرافیان ما با نمود ظاهری ما برخورد می کنن و همه نمود ظاهری ما رو می بینن و بهش عادت می کنن و بر اساس اونِ که تصمیم می گیرن چه طور در موردت قضاوت کنن. همه ما یه درونی داریم که...
-
شعری از اخوان ثالث
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 15:01
چه دردآلود و وحشتناک نمی گردد زبانم تا بگویم ماجرا چون بود دریغ و درد هنوز از مرگ نیما من دلم خون بود چه بود؟ این تیر بی رحم از کجا آمد؟ که غمگین باغ بی آواز ما را باز در این محرومی و عریانی پاییز بدینسان ناگهان محروم و خالی کرد از آن تنها و تنها قمری محزون و خوش خوان نیز چه جانسوز و چه وحشت آور است این درد نمی خواهم...
-
خود آ
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 11:29
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 شاید هم "به خود آ " چیز جالبی است. از دوران بچه گیم باهم بزرگ شدیم ! کاربرد زیادی هم دارد ! معمولا وقتی جواب سوالی را نمی دانی یا حوصله پیدا کردن جواب را نداری ، اسمش را می آوری و تمام ! مرحم انسانهای دیوانه ای مانند من است. شب ها با هم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 11:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ما از نقد تئاتر چه انتظاری داریم؟ این سئوالی است که اگر خوب بهش فکر کنیم خیلی زود به سئوال تازهای میرسیم: منظور از «ما» کیست؟ «ما» میتواند یکی از دستاندرکاران گروه تولید نمایش، یا منظور، تماشاگران و یا خود منتقدان باشد. بنابراین از نقطه نظر هرکدام از این سه انتظار از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1391 03:08
بی تو خودم میشم همیشه دوست داشتم بدون توجه به اظهار نظر یا طرز تفکر دیگران درباره خودم،با شیوه ها و اعتقادات قلبی که به آنها ایمان دارم زندگی کنم.همیشه به این فکر بودم اگر روزی فارغ از آنچه دیگران می گویند و می بینند و می شناسند،من باشم و من چه اتفاق بکر و تازه ای امکان ظهور و وقوع خواهد یافت. همیشه احساس میکردم باید...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مهرماه سال 1391 23:52
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند... درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 03:33
دارم از تو حرف می زنم.تو که به هر صورت طرف بی حساب این گفت و گویی،وقتی خنده های خانگی ام را نشانت می دهم و تو مخفیانه به جوانه زدن های اندوهت سر می زنی که مبادا دل پسرانه ام طاقت نیاورد،و از همین جاست که گونه های من با هر خنده چال می افتد و غم در گودی زیر چشم های تو عمیق می شود،این طور تماشا کردنت در جغرافیای بی جانم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 11:02
از بی قراری ها دلم خوب میداند دلتنگ چیست... ولی عقل میگوید: باز،خودت را به کوچه علی چپ بزن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 مردادماه سال 1391 23:55
"پرفورمنس آرت"، هنری ترکیبی است و از ترکیب هنرهای متفاوت و عناصری که در آن هنرهای متفاوت موجود است، بهره میبرد؛ مثل نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، تئاتر، رقص، ویدئو فیلم و یا ترکیب این هنرها. دیگر اینکه همه این تعاریف، اتحاد نظر دارند که پرفورمنس در اوایل دهه 1970 میلادی آغاز شده و بتدریج شکل گرفته است. دیگر...
-
رشد میکنیم!
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1391 02:16
یادش بخیر اون قدیم قدیما (شما ها یادتون نمیآد!!) فقط 3 مرحله داشتیم: کوچیک بودیم بزرگ میشدیم پیر میشدیم .... ولی امروزه از اونجایی که بشر تو همه چیز پیشرفت کرده ، از وقتی که تو باقالی ها بودیم!!حسابه تا وقتی که دوره رویانی و جنینی و سه ماه اول و دوم و سوم بدو تولد..و شیرخوارگی و نو پایی و نو نهالی و نو باوگی! و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 تیرماه سال 1391 01:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ارسطو! تو را نمی خواهم دیگر این چند خط را می نویسم برای ثبت در تاریخ. برای این که بعدتربدونم که این حرفها را ثبت کردم . روزی از استادی پرسیدند: چرا این حماقت ارسطویی این همه سال فراگیر شد؟ آیا کلیسا در آن نقشی داشت؟ (شما می توانید بخوانید اسلام) استاد نگاهی کرد و پاسخ داد:...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 00:54
گاو هم گاوهای قدیم!!! تا جائیکه دیدیم موقع گاوبازی وقتی میخوان یه گاوی رو خشمگین کنن تا حمله کنه از رنگ قرمز استفاده میکنن ولی از اونجاییکه ما باید همه چیزمون با دنیا فرق داشته باشه انگار گاوهامون هم به هیچ رنگی حساسیت ندارن الا رنگ سبز
-
ادراک به مثابه کشک
شنبه 10 تیرماه سال 1391 02:37
۲ سال و خردهای هستش که این هوای گرم رو باهاش آشنا هستم. اما هنوز وقتی از تو پنجرهٔ اتاق بیرونو میبینم، وقتی به هوای ابری آسمون و ابرای سفیدی که با لایه های نازک تو آسمون هستند نگاه میکنم، فکر میکنم که هوا بیرون ۱۰-۱۵ درجه بالای صفر هستش. ولی زهی خیال باطل، کافی فقط پامو از خونه بذارم بیرون تا بفهمم که هوا مثبت...
-
نرین تو صنعت!!
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1391 03:06
تا چند صباح دیگه اگه غفلت بکنیم از عالم هپروت غنچه قپینا شدیم به عالم ملکوت اقا یکی پیدا نمیشه جلوی این پیشرفتهای همه جانبه ما رو بگیره اقا غلط کردیم که زرت و زورت طی 2500 سال خالی بستیم که ما میتوانیم ، به ولله اگر بتوانیم. اقلکم یکی بیاد جلوی پیشرفتهای غزلقورتکی ما رو در صنعت هوا و فضا بگیره وگرنه این- اینم * (خط و...