پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی

کسانی که نمایشنامه میخونن این نمایشنامه رَُ از دست ندین بسیار زیبا وپر از درد ورنج تمام نمایشنامهاشو که ترجمه شده خوندم همشون خوب ولی این خوبتر بود برداشت من از این نمایشنامه اینه.


دُرا : می خوای بدونی من توی دلم چه تصویری از کشورم دارم ؟ دلت می خواد بدونی ؟ کشور من تصویر یه سرباز مست ِ حیرون رُ داره که خنجرش رُ روی پاچه ی ِ شلوار ارتشیش تمیز می کنه و توی غلافش می ذاره . بعدش روی جسد مردی که خرخره ش رُ بریده ، تُف می کنه .

... کشور من شبیه اون مادری یه که می بینه اونیفورم پسرش یه دگمه کم داره . با عجله دگمه رُ می دوزه و بعد پسرش رُ خاک می کنه .

... اینه کشور من : یه سرباز هیجده ساله که اهل شوخی یه و مثل پاکت های شیر روی گلوش نقطه چین کشیده و زیرش نوشته :

از این جا بِـبُرین

نمایش درباره ی ِ زنی است قربانی تجاوز در جنگ بوسنی . تمام نمایش گفتگوی کِیت است که روانپزشکی آمریکایی است با دُرا که قربانی تجاوز است و می خواهد نوزاد بی پدر ِ درون شکمش را سقط کند . بیشترین هنرمندی ویسنی یک در این نمایش آن است که او خود را به جای یک زن قربانی که از نظر روانی کاملا از هم پاشیده است قرار داده و تمام یاس ها و سرخوردگی ها و زشتی های جنگ را با نگاهی زنانه در گفتگوی میان این دو زن ، نشان داده است . نکته ی ِ با ارزش دیگر این نمایش ، آن است ویسنی یک ، امید و امیدوار بودن را به مخاطب یادآوری می کند و دُرا پس از تمام سرخوردگی ها و رنج ها ، نوزادش را به دنیا می آورد . در آخرین صحنه ، دُرا به کِیت نامه ای می نویسد و از نوشته ای می گوید که روی درختی دیده ، آنچه باعث به دنیا آوردن کودکش شده :

"به اطلاع تان می رسانیم که این درخت یک درخت مرده است . بین دوم تا هشتم آوریل این درخت بریده می شود . به جایش برای شادی و خوشنودی شما ، بلافاصله نونهال جوانی کاشته می شود"

وقتی می خواهد سیه بختی اش را اعتراف کند می گوید : کشور ندارد ، به او کشوری نداده اند ، از او کشورش را دزدیده اند ، کشورش را اشغال کرده اند ، کشورش را تسخیر کرده اند و طبق معمول ، غرب او را فراموش کرده ، غرب سر ِ قولش نه ایستاده ، غرب به او خیانت کرده ، غرب ، یک فاحشه است