یادش بخیر اون قدیم قدیما (شما ها یادتون نمیآد!!) فقط 3 مرحله داشتیم:
کوچیک بودیم
بزرگ میشدیم
پیر میشدیم ....
ولی امروزه از اونجایی که بشر تو همه چیز پیشرفت کرده ،
از وقتی که تو باقالی ها بودیم!!حسابه تا وقتی که
دوره رویانی و جنینی و سه ماه اول و دوم و سوم
بدو تولد..و شیرخوارگی و نو پایی و نو نهالی و نو باوگی!
و خردسالی و کودکی و نو جوانی و جوانی و میانسالی
و اواخر بزرگسالی و کهنسالی و ...
این همه مرحله و نیم مرحله به اول و آخر عمر آدمیزاد اضافه کردن ...نمیذارند آدم بچگیشو!!بکنه!
پ.ن:مدیونید فکر کنید الان حس کسی رو دارم که همه موارد فوق رو مخلوط!با هم داره..
ارسطو! تو را نمی خواهم دیگر
این چند خط را می نویسم برای ثبت در تاریخ. برای این که بعدتربدونم که این حرفها را ثبت کردم.
روزی از استادی پرسیدند: چرا این حماقت ارسطویی این همه سال فراگیر شد؟ آیا کلیسا در آن نقشی داشت؟ (شما می توانید بخوانید اسلام) استاد نگاهی کرد و پاسخ داد: این ارسطو نبود که احمق بود، در واقع احمق آن هایی بودند که چند صد سال پس از او این سخنان را تکرار کردند. البته که کلیسا نقش زیادی داشت.
برای تمام استادانی که پرسش هایم را نادرست پاسخ دادند متاسفم. امیدوارم آن هایی که از من پاسخ درست این پرسش را نگرفته اند، این متن را بخوانند.
فلسفه یونان باستان، به ویژه آن بخشی که به ارسطو مربوط است و فن شاعری اش، برای تاتریها، بی مصرف و خراب کننده است. نگاه دوتایی (دوالیسم) به جهان هستی بنیان جهان بینی را در تئاتر تغییر می ده. البته آن را به سمتی می بره که تئاتر اروپا یکصد سالی هست از او گذشته..
هر نوع تلاشی برای درک و گسترش این فلسفه، این کتاب و جناب ارسطو از نظر من جنایت است. ارسطو با کنارتر گذاردن اوریپیدس و به صحنه تر کشاندن سوفوکلس به همه ما تئاتر شناسان خیانت کرد. تازه می فهمم که هر نوع حرکت آلترناتیو در تئاتر از این نقطه آغاز می شود. تئاتر شناسان اروپایی خیلی زود با کشف فلسفه شرق دور (وحدت گرایی) به این امر مهم پی بردند. اما ما که فلسفه شرق دور را در نزدیکترین کوچه های کنار خانه هامان داشتیم، دست به دامان آن فیلسوف بزرگ بی سواد شدیم تا چهل بار ارسطو را بخواند و نفهمد. ابن سینا را می گویم. پس از بار چهلم هم که نفهمید، دست به دامان آن شیخ دیگر شد تا شرحش را بر مابعدالطبیعه بخواند. آخر سر به این نتیجه رسید که سخن گفتن در باب هنر بی هودگی است. کاش می دانستیم که ارسطو از همان ابتدا بی هوده بود، برای ما تئاتریها.