خط ها را برای اداره کشور ها کشیدند.آن هم روی نقشه.در روی زمین واقعی نه خطی است نه مرزی.وطن ما کره زمین است.هر چه داریم متعلق به همه آدمهاست.گذشته، تاریخ،فرهنگ،تمدن،غم،شادی،حسرت،امید،عشق،نفرت،مرگ،تولد و ...

 

نژادی برتر نیست

جنسی غالب نیست

بد و خوبی وجود ندارد

این ما هستیم که در زمانهای مختلف ، این ها را تعریف می کنیم.

 

غلط های گذشته ، درست های فردا می تواند باشد.

ارزشها می شکنند.

نسلها عوض می شوند و زندگی ادامه می یابد

 

وطن پرستی وجود خارجی ندارد!

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است.

واحد پشت شرقی


نجات دهنده پشت در گیر کرده بود

تقلا کردیم

ماهی توی سینک داشت جان می‌داد

کلمه‌ها از توی جمله‌ها فرار می‌کردند

و حروف از کلمه‌ها

سایه‌ها از دیوار

خون از رگ‌ها

نجات دهنده در را شکست

ماهی را به انداخت

و با آرامش گلوی ما را فشار داد

فشار داد

ف

ش

ا

ر

د

.

.

.

هپروت

گاهی بعضی چیزها...کافیه تا چند ساعتیو از زندگیت تعطیل کنی و بری تو هپروت...نبودن...نمیدونم شاید هم بودنها همون موقع است و بقیه ،همه نبودن...

زیاد هم فرقی نداره که اون بعضی چیزها صدای عبدالباسط باشه یا شجریان یا یه آهنگ خاطره انگیز از سوسن یا حمیرا یامهستی یا معین  یا حتی چه میدونم "آهای دختر چوپون سیاوش شمس "!!!یایه کلیپ از ابراهیم تاتلیس (سلیقه بابامون بود دیگه..چرا میزنی؟!)...یا اهنگ کارتون لوسین....  یا جرج مایکل .....وسمفونی های موتزارت... و..


و یا بوی ماه مهر ،ماه مهربان...و یا بوی ادکلن خانوم  معلم مدرسه..ویا بوی  خاص خونه قدیمی مادر بزرگ ...

بوی قلیون پدر بزرگ ...و یا بوی علف....یا حتی بوی داداش کوچیکه ات وقتایی که خرابکاری میکرد....

بین خودمون باشه !این لابه لا حس های عاشق شدنهای نوجونیات هم به کنار...

دیدن عکس ها و دست نوشته ها و نقاشی ها هم به کنار...

فرق داره وقتی خاطرات بوسیله این  چیزا تداعی میشه با وقتی که میشینی و و خاطراتتو توی ذهنت  مرور میکنی ... شاید اینجا یکی از حواس پنجگانه تحریک شده...حالا با بو یا صدا یا تصویر و ....

یه چیزایی در حد نوستالژیک  لعنتی  که البته هنوز هم به درستی نفهمیدم معنیشو...

بگذریم ..

بگذریم....

میگن علت اینا به این دلیله که خاطره خوشایندی همزمان باهاشون اتفاق افتاده...من زیاد قبولش ندارم...اونقدر کیس!!دارم از وقتایی که نه تنها خاطره خوشایند همراش نبوده...بلکه پر از درد و ناراحتی بوده...ولی دقیقا همون حسی رو تداعی میکنه  که بقیه میکنن....

بگذریم...

شاید خاصیت اوایل بهار و  پاییز همینه...پر از بوهای هپروت...صداهای هپروت...هواهای هپروت...

بهانه های هپروت...

پر از بودن یا نبودن....پر از زندگی...پر از عاشقی...


پ.ن: برای آفتابه  نرفتن  به این حس ها حواست به امثالی مثل  ده نمکی باشد .

پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی

کسانی که نمایشنامه میخونن این نمایشنامه رَُ از دست ندین بسیار زیبا وپر از درد ورنج تمام نمایشنامهاشو که ترجمه شده خوندم همشون خوب ولی این خوبتر بود برداشت من از این نمایشنامه اینه.


دُرا : می خوای بدونی من توی دلم چه تصویری از کشورم دارم ؟ دلت می خواد بدونی ؟ کشور من تصویر یه سرباز مست ِ حیرون رُ داره که خنجرش رُ روی پاچه ی ِ شلوار ارتشیش تمیز می کنه و توی غلافش می ذاره . بعدش روی جسد مردی که خرخره ش رُ بریده ، تُف می کنه .

... کشور من شبیه اون مادری یه که می بینه اونیفورم پسرش یه دگمه کم داره . با عجله دگمه رُ می دوزه و بعد پسرش رُ خاک می کنه .

... اینه کشور من : یه سرباز هیجده ساله که اهل شوخی یه و مثل پاکت های شیر روی گلوش نقطه چین کشیده و زیرش نوشته :

از این جا بِـبُرین

نمایش درباره ی ِ زنی است قربانی تجاوز در جنگ بوسنی . تمام نمایش گفتگوی کِیت است که روانپزشکی آمریکایی است با دُرا که قربانی تجاوز است و می خواهد نوزاد بی پدر ِ درون شکمش را سقط کند . بیشترین هنرمندی ویسنی یک در این نمایش آن است که او خود را به جای یک زن قربانی که از نظر روانی کاملا از هم پاشیده است قرار داده و تمام یاس ها و سرخوردگی ها و زشتی های جنگ را با نگاهی زنانه در گفتگوی میان این دو زن ، نشان داده است . نکته ی ِ با ارزش دیگر این نمایش ، آن است ویسنی یک ، امید و امیدوار بودن را به مخاطب یادآوری می کند و دُرا پس از تمام سرخوردگی ها و رنج ها ، نوزادش را به دنیا می آورد . در آخرین صحنه ، دُرا به کِیت نامه ای می نویسد و از نوشته ای می گوید که روی درختی دیده ، آنچه باعث به دنیا آوردن کودکش شده :

"به اطلاع تان می رسانیم که این درخت یک درخت مرده است . بین دوم تا هشتم آوریل این درخت بریده می شود . به جایش برای شادی و خوشنودی شما ، بلافاصله نونهال جوانی کاشته می شود"

وقتی می خواهد سیه بختی اش را اعتراف کند می گوید : کشور ندارد ، به او کشوری نداده اند ، از او کشورش را دزدیده اند ، کشورش را اشغال کرده اند ، کشورش را تسخیر کرده اند و طبق معمول ، غرب او را فراموش کرده ، غرب سر ِ قولش نه ایستاده ، غرب به او خیانت کرده ، غرب ، یک فاحشه است