عق می زنم و می چرخم. شاید هم من ایستاده ام و دنیا می چرخد. نمی دانم. صدای خش خش دمپایی می آید. عق می زنم و باز می چرخد؛ خودم و یا دنیا شاید. بوی غذای سوخته می آید. قرمه سبزی شاید. دوباره عق می زنم. صدای زنگ موبایلی می آید و صدای فریادی. نمی توانم. هنوز عق می زنم و هنوز می چرخ م د . درمی زنند.اَه. نمی خواهم بیایی. می خواهم تنها باشم. نیا.
ابراهیم رها و آموزش آشپزی؟
هادی کیکاوسی ودوران در لباسشویش؟
پیمان بخشی و زار مکبث
تنها منم وتمام اشارات که از تو می آید جاهای خالی بدن من است
ای بابا! در و باز کن مگه دست خودته؟! باز کن ببینم! زووود!
سلام پیمان جوووووون من که نفهمیدم این گرسنشه یا افسردگی داره نمیخواد کسی رو ببینه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عق بزن دوست من برای تو عق زدن خوبه
به روزم
سلام.لینک شدین .به این وبلاگ سر بزنین
توی این شرایط اول شدن هم کلیه رفیق!
بچرخ تا بچرخیم ....!
منم گاهی نمیخوام کسی از در بیاد.میفهمم....!!1
سلام خوبی بیا